نمی دانم چرا روزهامان
این چنین بی رحمانه ، دورمان می کنند ..
نگو نه ، نگو باور نداری ، 
نگو این چه فکریست می کنی ، نگو ..
باور کن لحظه هامان ،
نفس نفس از هم دورمان می کنند ..
چقدر دوست داشتم حتی ثانیه ای کوتاه ، در کنارم بودی
آن وقت بود که دستت را می گرفتم و
از همه کس و همه چیز غیر از خودم دورت می کردم .. 
اما افسوس که تو ..
خوشا به حال بیمارت ..
خوشا آن دم که بر بالینش می روی 
تا اندکی از درد و اندوهش بکاهی ..
می دانم .. می دانم ..
مهم دلهامان است که به هم سپرده ایم 
مهم نیست در ظاهر با که باشیم ..
مهم تعهد ماست به او ..
اما ای کاش در خلوت تنهاییت ،  
لحظه ای هم بیاد آوری چشمان همیشه غایب نگران تو
و آن دستانی که هر لحظه برای تو بسوی آسمان دراز می شود 
نگو بی انصاف نباش ،
نگو  به هر چیز به دور از احساس ، همان گونه که هست نگاه کن ..
همه چیز دارد تو را از من جدا می کند ، حتی گرفتاریهای تو  ..
همه چیز دارد رنگ سردی و عادت به خود می گیرد ، حتی احساس گرممان ..
پس کجاست آنکه همیشه بی تابم بود ؟ چه شد آن همه دلتنگی ؟!
سخت است برایم گفتن .. به چشمانت قسم می شکنم اگر ..
نگذار این همه از هم دور بمانیم ..
نپرس چرا تازگیها زود رنج و کم حوصله شده ام ..
گاهی این همه سردی تو تکانم می دهد ،
لجوج و سرکشم می کند ..
من هنوز هم بیشتر از همیشه دوستت دارم
اما کناره گیری تو ،
روز به روز داغان تر و در هم تر از قبلم می کند ..
کاش کمی مهربانتر بودی ..
کاش باور می کردی چه ساعات تلخی را
برای با تو بودن زیر پاهایم له می کنم و تو نمیایی ..
کاش فقط ذره ای از لحظاتی که برای دیگران مصروفش می کنی
به دل نگرانیهای من  ِ عاشق و بی خبر اختصاص دهی .. 
کاش فقط نگویی حق با توست
و من از روی تو خجالت زده هستم ..
کاش چون گذشته ها مهربان و بذله گو شوی ..
کاش دیگر از من دور نشوی ..
به عشقمان قسم تنهایم گذاشته ای ..
کاش زمانی که از عشقمان بگویم سکوت نکنی و دور نشوی ..
کاش دیگر آنقدر از من دور نشوی ..
دیگر طاقت سکوت و دوری را ندارم ، به خودت قسم .. 
فاصله قلبهامان دارد زیاد می شود ، باور کن ..
نگو مگر از جایگاه خودت نزد من خبر نداری ..
نگو برایم مبهم است که چرا خودت را با بقیه مقایسه می کنی ..
کمی فکر کن و باور کن که تنهایم گذاشته ای ..
نمی دانم شاید اگر مدیونم بودی توجهت کمی بیشتر بود ..
کاش دوباره مثل گذشته مهربان شوی ..
طاقت دوری قلبت آسان نیست ، به غرورت قسم ..
.............
نظرات 9 + ارسال نظر
پارسا یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:31 ق.ظ http://khalvatkadeh.blogsky.com

خدای من!! چقدر زیبا و دلنشین نوشتی
نمی تونم لذتی رو که از خوندن این نوشته ها می برم پنهان کنم
هر وقت این ها رو میخونم برای موفقیت و سلامتیت دعا میکنم
موفق باشی
راستی سلام!!

از نفس افتاده یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:39 ق.ظ http://satorai.blogsky.com

سلام ممنون که اومدی.لذت بردم ....زیبا نوشتی.از آشناییت خوشحال شدم.

سهیل شصت و یک یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:43 ق.ظ

سلام این متون و خودت می نویسی ؟‌
اگه نه لطفا نویسندشو بهم بگو
مرسی
و موفق

فرناز یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:47 ق.ظ http://tahti.persianblog.com

می خواهم هر گاه مردم مرا در طابوت سیاهی بگذاری تا همه



ببینند روزگارم چه سیاه بود



دست هایم را بیرون بگذارید تا همه ببینند که چیزی با خود نبرده ام



پا هایم را ببندین تا همه بدانند



پایبند به این دنیا بوده ام



چشمها یم را باز بگذارید تا همه ببینند چشم به راه بوده ام

دیگه از صبر کردن حالم به هم میخوره....ولی چه کار کنم هنوز دوستش دارم.....ممنون که به من سر زدی....نوشته زیبایی بود.... یاد قلب شکسته خودم افتادم....بازم بهم سر بزن عزیز.... موفق باشی

salam یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 03:03 ق.ظ http://www.fly-wing.blogfa.com

salam elahe
khobi
are khodamam rahat shodam az GOLPESAR dar omadam
mazerat ke der be der sar mezanam
vali ye pigham khososi dadam ke javab nadade
chera
raste elahe
nemikhaye websit bezani

دروغ گو یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 03:07 ق.ظ http://www.az-dorogh-badam-miad.blogfa.com

سلام.خیلی خیلی خیلی زود آپ میکنی.
یه کم فرصت بده که بقیه نظرشون رو بنویسن.
می خونم و نظرم رو می نویسم. به من هم سر بزن.
ولی نوشته ی دوشنبه ۱۷ مرداد استثنایی و فوق العاده بود.هر چی بگم کم گفتم.
شاد باشی.

رضا یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:39 ق.ظ http://didar.blogsky.com

سلام . از آشنایی با بلاگتون خوشحال شدم متنتون را افف می خونم ولی از الان بگم خیلی قشنگ نوشتی . میشه گفت آسون و بی زیا نوشتی .

الناز یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:19 ق.ظ http://mesleelnaz.blogsky.com

سلام عزیزم
خیلی قشنگ بود شاید بتونم بگم احساسات خودم رو هم بیان کردی
از این که به من هم سر زدی خوشحال شدم
از این که با نوشتهئات هم به من کمک کرکردی خوشحالم ولی شاید تو این دوره رو گذرونده باشی ولی من به این راحتی نمیتونم بگذرونم

عاشق شیدا یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:43 ب.ظ http://www.asheghesheyda.co.sr

سلام. خیلی بلاگ قشنگی داری. ممنون از لطفت که به جزیره ی من سر زدی و تولدم رو تبریک گفتی. شاد و پیروز و موفق باشی. من بای.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد