از لحظه ای که مرا بدنیا اوردند, پیوسته گفتند دوست بدار
 
امروز که دیوانه وار دوست دارم می گویند:  فراموش کن...


نام تو
درسینه ام جایگاهی است  نامت را حک کردم
هر روز ترا می بوسم
  و می بویم  و عاشقانه چشمهایت را نگاه می کنم
دنیایی ساخته ام
خانه ای بر بلندای محبت رشته های مهر پیچکهایش
گلدان هایی پر از گلهای سرخ
و تو  تنها معبود خانه کوچک من
خانه ای که به وسعت سر سبزی کوهساران است و من در کنار چشمه ساران محبت 
 
دستانت را می فشارم
 
من هنوز فردای امید را با چشمانی مشتاق مینگرم

HydroForum® Group

نظرات 3 + ارسال نظر
فرید یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:42 ق.ظ http://pashew.mihanblog.com

سلام ..
تبریک میگم خیلی زیبا بود
امید وارم که همیشه موفق و سر بلند باشید
به ما هم سر بزنید خوشحال میشم

علی یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 02:37 ب.ظ http://jahromboy.blogsky.com

واقعا زیبا مینویسی باز به من سر بزن

از لحظه ای که مرا بدنیا اوردند, پیوسته گفتند دوست بدار

امروز که دیوانه وار دوست دارم می گویند: فراموش کن...

نام تو درسینه ام جایگاهی است نامت را حک کردم
هر روز ترا می بوسم و می بویم و عاشقانه چشمهایت را نگاه می کنم

پارسا یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 08:22 ب.ظ http://khalvatkadeh.blogsky.com

سلام الهه عزیز
افرین خانوم. خیلی زیبا بود. خصوصا که تیکه اخرش که نوشتی من هنوز فردای امید را با چشمانی مشتاق می نگرم با چشمانی که در عکس بود کاملا همخوانی داشت. افرین بر این همه سلیقه و هنر.
موفق باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد