-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 مردادماه سال 1384 21:37
وقتی تمامِ رشته هایِ دلبستگی ام را دستِ تقدیر جدا می کند به کدامین زیارتگاهِ عشقی و کدامین قبله نیازی دخیلِ دلتنگی ببندم؟ وقتی همه بودنمان خلاصه می شد به روزهایی کـه حتی توانِ بیانِ همـه حرفهایِ دلمان را برایِ هم نداشتیم،وقتـی غربت ریشه با هم بودنمان بود و دلتنگی اوجِ دوستیمان! نمیدانم؛ شاید خبرم کردی تا ببینم که...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 مردادماه سال 1384 21:36
در کوچه دلم نوایی نیست. سکوت، سکوت، سکوت... نغمه زندگی ام گمشده است. و من پشت پنجره تکرارِ خاطرات؛ از دریچة تنهایی، باغِ سرشار از یادِ تو را می نگرم. تا مگر یافت شوی! تا مگر برگردی! تا مگر برگردد ورقِ روزهایِ تنهاییِ من تا دوباره پر شوم از آهنگِ زیستن تا دوباره بدرخشد اخترِ خوشبختیِ من.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مردادماه سال 1384 19:12
امروزدوباره دلم برایت تنگ شده است.مثلِ دیروزوحتمأ مثلِ فردا امشب تنها برایِ تو مینویسم،همیشه از من می خواستی تا برایت بیان کنم همة دلتنگیهایم را،یادت هست؟ اینروزها هزارراهِ بی پایانِ دلتنگی ام رابه نام ِتومی پیمایم وکتابِ دلتنگیهایم به نامِ توورق می خورد. اما دیگر تو نیستی تا دستانت نوازشگرِاحساسم باشند،نیستی تانگاهم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مردادماه سال 1384 19:11
گاهی وقتها فکر می کردم که همیشه پایان آدم را میکشاند سمتِ یک آغاز. اما وقتی دلم شکست،وقتی صدایِ شکستنِ دلم را شنیدی و تا چشم گشودی دیدی که کوهِ غرورم پر شده از شکسته هایِ آیینة آیندة روشن،وقتی دیدی چگونه پا رویِ دلم گذاشتم و از اوجِ غرور به قعرِ دلتنگی سقوط کردم،وقتی که بویِ خاکِ خیس و سرمایِ لطیف که از درزِ پنجرة...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 تیرماه سال 1384 00:30
تقدیم به یاس زردم: آدما اشک منو نمی بینن گریه ی بی صدا خیلی بد تره ریشه ی غمی که کاشتی تو دلم نمی ذاره عشق تو یادم بره آدما می گن که دیوونه شدم آره راست می گن خودم خوب می دونم دیگه مجنونم ازم عاقل تره واسه ی همین نمی خوام بمونم امروز از کوچه ی تو رد می شدم که هواش عطر تو رو برام داره چه کلنجاری می رفتم با چشام تا...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 تیرماه سال 1384 02:20
چه خوب بود اگر فراموش نمی کردیم دوستان قدیمی را چه خوب بود اگر به خاطر مسپاردیم خوبی ها را وفراموش می کردیم بدی ها را چه خوب بود اگر راست می گفتیم و کنار می گذاشتیم تظاهرها را چه خوب بود اگررعایت می کردیم قوانین زندگی را چه خوب بود اگر باز می کردیم چشمانمان رابه حقیقت ها و شادی ها را جایگزین غم ه می کردیم زندگی چه قدر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 تیرماه سال 1384 02:19
می دونستم دیونه ام لازم نبود بهم بگی می دونستم که فقط برای تو یک زحمتم حوصلت را سر می برم لازم نبود بهم بگی می دونستم که مهم نیستم برات فقط برات مظاهمم ام لازم نبود بهم بگی می دونستم هیچ وقت نفهمیدی عزیزم من دیونه دوست دارم لازم نبود بهت بگم می دونستی فقط از خدامون یک چیز می خواستم عزیزم اونم سلامتی تو بود لازم نبود...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 تیرماه سال 1384 19:44
تقدیم به مریم و سعید عزیزم: در را ببند و بوسه بزن بر لبان من آتش بزن به صومعه ی روح و جان من آری ... اجازه می دهم آواره ام کنی بعد از دو بار آمد و شد در جهان من دیگر سکوت و زمزمه ای توی کار نیست جاری شو از نهایت من بر زبان من من عاشقانه توی نگاه تو سوختم پس چون ستاره ذوب شو در آسمان من در آسمان ِکوچک من .... نه ! بیا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 تیرماه سال 1384 18:26
قلم به لرزه سردی خزید بر تن پر زخم دفتر تاریک خاطرات من ؛ و تو از هیچ زاده شدی ، که خط خسته تهدیدهای ذهن پریشان من باشی. رفیق! تو زاده شدی و انتظار سر آمد. هزار راه نرفته درون یک خط پر پیچ و خم ، گم شد؛ و من – تصور تلخی که می گویند هست – به یک ترنم ، ما شد؛ و انتظار سالهای قدیمی گذشت. تو زاده شدی. همزاد سبز زبردست...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 تیرماه سال 1384 17:45
مادر..... وقتیکه من بزرگ شدم، شاید معمار شوم آنگاه تمامی جهان را همچون بامی بر فراز دستان تو ستون خواهم کرد □ وقتیکه من بزرگ شدم، شایدپزشک شوم آنگاه با عطر تو نوشدارویی خواهم ساخت بر تمام دردهای جهان و آنگاه به سلامتی شان با لب های تو بر گونه های شادی تمام کودکان جهان بوسه خواهم زد □ وقتیکه من بزرگ شدم، شایدیک روز با...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 تیرماه سال 1384 21:14
برگرد... تا چشم به هم زدیم دیدم ، صد سال میانمان جدایی بی بال و پری به اوج پرواز ، با نغمه ی عشق بی صدایی تا چشم به هم زدیم دیدم ، رنگ از رخ دوستی پریده در فصل شروع قصه ما ، ناخوانده به آخرش رسیده تا چشم به هم زدیم دیدم ، دنیا به سرم خراب گشته آن چشمه ی چشم تو صد افسوس ، بر تشنگی ام سراب گشته تا چشم به هم زدیم دیدم ،...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 تیرماه سال 1384 14:21
Thank you for our friendship For it means so much to me, Your kindness and understanding And loving ways you share so free. سپاسگذارم برای دوستیمون که برام خیلی معنی داره مهربونیت و درک تو و عشقی که در این را آزادنه شریک شدی Thank you for being beside me When I needed someone that cared, And thank you for all your...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 تیرماه سال 1384 13:26
من میگفتم و یارم گفت..... گفتیم و سفر کردیم از دشت شقایق.... اما با عشق گذر کردیم..... گفت : وقتی پاییزه همه دنیا غم انگیزه !!!! با اون برگ هاش که میریزه ولی گلِ عشق تو نمی ریزه.... گفتم : گلِ عشق من خزون رو دیده که گل داده ، ولی تمام دلخوشیش مثل آیینه زیر پای تو افتاده.... گفت که بهارها چی وقتی گریونه؟ابر ها چی؟ از...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 31 خردادماه سال 1384 13:45
وقتی نه دلیلی برای گفتن هست و نه گوشی برای شنیدن ... وقتی سکوتم را التماس میکنی و وادارم میسازی به خاموش ماندن ... وقتی چشمانت را میبندی وبا تمام قوا مرا به اعماق تاریکی هل میدهی ... دیگر چیزی باقی نمی ماند . نه از من نه از سکوت نه از تاریکی نه از خاموشی . خیالت راحت !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 31 خردادماه سال 1384 12:45
گفتم :« هیچ وقت کسی نمی تونه درد تو رو احساس کنه یک سوی دهان به حالت تبسم بالا رفت .« آره. این مایه دلگرمیه ، مگه نه ؟ ممکنه کسی بهش غبطه نخوره، اما درد من مال خودمه ». آه ای خدا ... چرا داری اینقدر منو بازی میدی ؟؟!!! یه دفعه جونمو بگیر و خلاصم کن . آخه مگه یه آدم چقدر تحمل داره . چرا اینهمه آدم دو رو و دروغ گو رو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 31 خردادماه سال 1384 12:42
عشق عشق، تصمیم قشنگی ست، بیا عاشق شو نه اگر قلب تو سنگی ست، بیا عاشق شو *********** آسمان زیر پروبال نگاهت آبی ست شوق پرواز تو رنگی ست، بیا عاشق شو *********** ناگهان حادثه ی عشق، خطر کن، بشتاب خوب من، این چه درنگی ست، بیا عاشق شو *********** با دل موش، محال است که عاشق گردی عشق، تصمیم پلنگی ست، بیا عاشق شو...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 خردادماه سال 1384 23:36
تو همیشه دیر میرسی و حالا هم که نشانیم را میخواهی.... بر سر ـ پلاک ـ یا ـ قطعه ـ تردید دارم !
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 خردادماه سال 1384 23:28
این شعر را برای تو با حس و حال تو با صد هزار بوسه و یک اتفاق نو یک اتفاق ساده ولی یورشی عظیم من عاشقت شدم به توان هزار و دو! نه ! بچه نیستم که بگویی چه زود و سهل روح مرا گرفته ای انگار در گرو من هیچوقت یک شبه عاشق نمی شدم اما همان شب ، آن شب مست ِ تلو تلو – _ می خواستم که لو ندهم ، آخرش نشد با آن نگاه های پر از اشک ِ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 خردادماه سال 1384 23:13
چشمانش را بر من دوخته دلش را بر دلم گره زده یک بغل گل عشق بر روی قلبم چیده سوار بر کالسکه ی سرنوشتم میکند و در جاده ی بهشت رهسپار مهرش را روانه ام و و اشکش از پیاله ی چشمانش پشت سرم بر روی سنگ ریزه های قدومم فرو می چکد و زیر لب زمزمه کنان می گوید: دوستت دارم. و من تنها میگویم: تقدیم به تو با عشق.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 خردادماه سال 1384 01:17
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1384 00:04
عقربه از سرش وا میکنه تحمل زمونه رو دقیقه هی نق می زنه گردش این زمونه رو ثانیه هم نم نمکی غر می زنه ولی اونم میگذرونه بهونه رو رو بال این عقربه ها من میشینم تو می شینی منتظر این گذریم ومن می بینم تو می بینی دنیا و روزگارش . قصه بی مثالش توی این زمونه می بینی گل و با شبنم می بینی پروانه با شمع می بینی آدم همتا می بینی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1384 23:57
نمی تونم ببخشمت دور شو برو نبینمت تیکه ای بودی از دلم گندیدی بریدمت هزار و یک رنگی عزیز دروغ نیرنگی عزیز واسه دل عاشق من بدنامی و ننگی عزیز یادت میاد گفتم بهت اگه نمیشی مرحمم ترو خدا زخمم نشو که تیکه تیکست بدنم اما تو عین نا باوریام تو شدی یه زخم نو واسه دل و روح و تنم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 خردادماه سال 1384 00:41
من اعتراف می کنم آقا که مدتی است از چشم های مات و سیاه تو خسته ام اصلن چرا دروغ بگویم عزیز من! ...از جز جز صورت ماه تو خسته ام! اقرار می کنم...بله...اقرار می کنم: من هیچوقت مثل تو عاشق نبوده ام تو بی سبب به پای من افتاده ای که من، هرگز برای عشق تو لایق نبوده ام من یک دروغگوی بزرگم مرا ببخش...یا نه! نبخش... نبخش و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 31 اردیبهشتماه سال 1384 23:07
عدالت نیست اما مینویسم انقدر تسلیمت می شوم تا تسلیم شوی ، از بس بزرگت کردم کوچک شدم ، نه کسی مرا رساند و نه من کسی را رساندم. شاید دلیلش این بود که از بچگى کسی تقلب یادم نداده بود ، کسی میگفت آنها که تقلب بلدند بیشتر می توانند به هم برسند....... در کودکی درسهایشان را و در بزرگی آدم ها را........ من برای کسانی که الان...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 31 اردیبهشتماه سال 1384 23:02
این روزها حالم اصلا خوب نیست. حس فردی رو دارم که تو کوچه پس کوچه هایی که اصلا ازشون شناختی نداره رها شده. حس آدمی رو دارم که تو یه مسیر پرپیچ و خم تنهای تنهاست و هیچ نقشه ای برای عبور از این جاده پرپیچ و خم و طولانی نداره. این روزها خیلی دلم گرفته. از دست خودم، از دست همه چیز و همه کس. گاهی از خودم می پرسم حرفهای من...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1384 00:15
سفر ٬ پرواز کبوتر سفید در آسمان آبی خیال رویای شیرین تو در شب های دراز خیال کابوس سحرگاه من اژدهای هزار سر ِ پرسش جوانهء هرزعلفی از گوشه سنگ قبر باوری از روح عاشق من همنام تو چیزی در درونش میگوید ننویس چیزی میگوید بنویس حسرت عشق و دیدار گفتم : بازی زیستن دیگر تمام گفت : گفته دلش تنگ میشود
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1384 00:07
می شود تو را دید و به تو رسید می شود از تو خواند و در تو ماند می شود تو را ورق زد می شود از تو کنفرانس داد می شود از تو نمره گرفت می توان بیست شد اما گاهی به حاضر و غایب کلاست فکر می کنم مگر می شود تو را غیر حضوری گذراند ؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1384 00:00
از آمیختگی صدای مأ یوس آن سوی سیم و صدای مأنوس این سوی ... نارساییِ سهمگین ِ حوصله ای ستودنی برای سرانجام صبری ساده !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1384 23:58
تمام این شبهای مانده در پشت حصار سکوت ، به شادی پنهان در پس پلکهایت می اندیشم و دلم در آتش هراسی مبهم گداخته می شود ... حالا دراین دلهره و تنهایی ، تنها بوی آشنای پیراهنت مانده وزخم شراب فراموشی !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1384 23:52
سایه بون داره چشات ، دو تا کمون داره چشات دوتا کفتر تو غروب آسمون داره چشات چه خوبه تو روزگار آدرسای عوضی نشون از رد خدای بی نشون داره چشات نه قد یه می خونه مستی تو ناز نگاته که به مستی مون قسم بیشتر از اون داره چشات می درخشه تو چشات ستاره های بخت من خوش به حال من که صد تا کهکشون داره چشات گلکم ؛ عروسکم ؛ دلبرکم یه...