HydroForum® Group

Its Called Love.

Since the day I met you,
life became easier than ever


and I became more positive
about things, indeed, it's
your love that has made
my world, so beautiful.

I Love You!


سلام:

حالم شبیه آنانی است که فقط خودشان تولدشان را مى دانند و از امسال تصمیم دارند خودشان هم از قصد آن را فراموش کنند یا لااقل وانمود کنند که یادشان نیست به دنیا آمده اند

تا کِى دوست داری دروازبان ذخیره ات باشم !!!!!!! ؟

نیمکت از شرمِ عشق و سکوت من شکست , چشمانت عین کسانى که بى مجوز خواسته هاى نا معقول دارند نگاهم مى کنند و مدام مى گویند فعلاً معلوم نیست اما من ترا عوض نمیکنم , خودم هم عوض نمیشوم

ذخیره تو بودن به سیاره بودن در هر جاى پر ستاره عالم مى ارزد

حرفت و داشتنت به ارزشمندترین ثروتِ دنیا مى ارزد.......

حالا اولین لحظه هاى 7 فروردین است. یک روزِ کاملا ًمعمولى تموم شد و تو حق داشتى که فکر نکنى اصلاً باید اتفاقى را به کسى در این روز تبریگ بگویى .....

اصلاً اتفاقی نیفتاده بود , فقط گوشه دنج و کوچکِ تقویم کسى که عادت داشت اسمِ عاشق و معشوق ها رو جمع کند ستاره اى به علامت تولدِ یک عاشق کشیده بودند

شاید هم اشتباه بود تو جدى نگیر , نه , عین آدم هاى قدرنشناس به من خیره نشو

نامه سالِ پیشت جداست , تمام کار هاى بى تکرارت را نوشتم تا همه بخوانند و بدانند که عشقِِ من گاهى اگرهوس کند که فرشته ترین چهره اش را نشانِ کسى بدهد این کار را میکند . فرشته ترین چهره اش را نشان کسى میدهد که 20 سالش تمام است و دلش میخواهد لااقل اداى آدم ها را در بیاورد و نمى تواند راستى خیلی فکر کردم که جوری خودم را گول بزنم و خبرچین ها را قانع کنم

ببین این طرح به نظر تو چطور است ؟؟؟؟؟؟

تو از بچگى وقتى لباسِ متفاوت رو انتخاب کردى دلت مى خواست همه چیزت با همه فرق کند و حالا هم همینطور است

تو کلى فکر کردى و دیدى که همه از دور و نزدیکِ این دنیا امروز تولدم را به من تبریک خواهند گفت و اگر تو اینگونه کنى از تفاوتت کم مى شود

 تابستانِ چشمانت همیشگی است , پلکهایت را نبند سردم مى شود

                              از براى تجربه چندی مرا دیوانه کن ""

                                               ""گر به از مجنون نباشم باز عاقل کن مرا         

      قصه غربت و سرگردونیامو      برای پنجره ها زمزمه کردم

هم نفس با شبهای ابری و دلتنگ      غصه هامو بی صدا زمزمه کردم

        دنبال یه نیمه گمشده بودم   که با هم یه سیب کامِلو بسازیم

   دنبال حریفی بودم که من و اون       زندگیمونو به پای هم ببازیم

           یه ستاره ام یه ستاره غریبه ، گوشه یه کهکشون بی نهایت

              راهو گم کردم و تنها ، وسط یه آسمون بی نهایت

گشتن و گشتن و تا همیشه گشتن        به همه پنجره ها سرک کشیدن 

   قصه من و تو مثل مهر و ماهه             جستجو حتی برای نرسیدن

                  تو منو همینجوری می خواستی تک و تنها         
                          با نگاهی که غریب و بی نصیبه

           دنبال یه نام آشنا می گردم      یه ستاره ام یه ستاره غریبه