گفتی فردا می آیی
فرداها پنج با آفتاب را کشته اند
و هنوز فردای تو نیامده
پاییز بود و گفتی :
بر می گردم
آن گاه که قرمز و زرد برگ ها به زمین بریزد
پنج بهار را
پنج تابستان را
پنج زمستان را هم پاییز دیده ام
و تو نیا مدی!
الهه
یکشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 12:45 ق.ظ
قرار دیدار ما
وقت دلتنگی
نرسیده به گریه بود.
تو به دلتنگی نرسیدی و
من از گریه گذشتم.

الهه
شنبه 17 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 11:41 ب.ظ
بیچاره دلم!
دکتر برایش شبی نیم ساعت گریه تجویر کرده است.
بیچاره دلم!
آن قدر ساده است که
اگر صدای شرشر باران بشنود
خیس می شود.
بیچاره دلم!.........
الهه
شنبه 17 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 11:36 ب.ظ