از بوسه های آتشیـــن   

وز خنده های دلنشین

صد شعله در جانش زنم

صد فتنـــه در کارش کنم

...گیسوی خود افشان کنم

چشـمان خود گریــان کــنم

با گوناگون سوگندها

بار دگـر یـــارش کنم

...چون یار شد بار دگر

کوشــم به آزار دگـر

تا این دل دیوانه را ، راضی به آزارش کنم...

گوش کن ...

این که من میکشم درد بی تـــو بودن نیست

تاوان با تـــو بودن است............

شب...

مهتاب....

کویــــر.......

برایت تار خواهم زد

نوای دلم را برایت خواهم سرود.

بزن تا بخونم باز دلم از دنیا گرفته...

بزن تار و بزن تار....