دیر زمانی نیست که من پاییز را فراموش کرده ام . رنگ لهجه تو مرا به خوش آب و هوا ترین روزگاران زمین سوق می دهد . می دانی؟ روزهای مدیدی است که به انتظار صداقت نشسته ام هر چند که پاییزی باشد .... یادت هست که گفتی پاییز را بسیار دوست می داری ؟ ای ماندگارترین واژه مهربانی ... ای تنهایی و سکوت شادی آفرین .. اکنون قلب روشن من به شفافترین مرحله خویش نزدیک شده است و تنها برای تو می خواند .. باور کن و دست در دست من بگذار ! من و تو در پیچ یک جاده باهم گم خواهیم شد ... بیا و دست گرم خود را عاشقانه با دست من یکی کن که دلم بسیار تنگ است و پاهایم را هوس جاده به التهاب کشانیده است .. دو دست مهربان و دو چشم شیشه ای ... بیا پاییز را با هم تجربه کنیم که فصل عاشقیست
سلام
ممنون که این همه به من سر میزنی
چشم با همه بی حوصلگی همین امشب آپ میکنم
در ضمن چرا اینقدر با عجله تایپ میکنی ؟ حیف این مطالب نیست که این همه اشتباه تایپی داشته باشه
لطفا این کامنت رو هر وقت خوندی پاک کن
پاینده باشی و چون رود رونده
مرسی عزیزم.
دوست ندارم با بی حوصلگی آپ کنی.
بازم از تذکرت ممنونم.