گاه می اندیشم ،خبر مرگ مرا با تو چه کسی می گوید؟آن زمان که خبر مرگ مرااز کسی می شنوی ، روی تو راکاشکی می دیدم.شانه بالا زدنت رابی قیدو تکان دادن دستت که،مهم نیست زیادو تکان دادن سرت را که،عجیب!عاقبت مرد؟افسوس!کاشکی می دیدم.من به خود می گویم:(( چه کسی باور کردجنگل جان مراآتش عشق تو خاکستر کرد!))" حمید مصدق"