در ترنم آوازت محبت نهفته است
ودر شکایت نگاهت درد دوری
در بغض کلامت صبوری نهفته است
در دوری دستانت حس احتیاج
باز برایت خواندم از آواز تنهایی
و آواز تنهایی ات صبورانه شتافت
و اما
هیچ نگفتی. تو خود از تنهایی
دستان کمک بسویت دراز شد
و صبورانه دستم فشرده
هنوز غرق محبت بی دریغت هستم
نمی دانم کجایی
ولی محبت تو با من است
می دانستم محبت رها شده ی دستانم در این سالها که همراه باد صبحگاهی است عاقبت از جناح دیگری به فریادم میرسد
همیشه برایم بمان تنهای من