از بوسه های آتشیـــن   

وز خنده های دلنشین

صد شعله در جانش زنم

صد فتنـــه در کارش کنم

...گیسوی خود افشان کنم

چشـمان خود گریــان کــنم

با گوناگون سوگندها

بار دگـر یـــارش کنم

...چون یار شد بار دگر

کوشــم به آزار دگـر

تا این دل دیوانه را ، راضی به آزارش کنم...