صبر خواهم کرد ، می آید ! می آید تا دلم را پر از شرم و شعف حضورش کند ... می آید ، چون می داند دیگر تاب دوریش برایم ممکن نیست ... صبر خواهم کرد ، می آید ! با بوسه ای پنهان و یک بغل عشق و مهربانی باز خواهد گشت ! می دانم ! دگر باره به برم می آید ، تا ، عطر نفسهایش در کوچه پس کوچه های تنهایی دلم جاری شود ! تنها اوست که می داند چقدر دلتنگ آوایش هستم ، خود ِ خود او ! فقط خود ِ اوست که می داند ، سکوت من ، بیقرار تمامی فریادهای محبت آمیز اوست ... صبر خواهم کرد ، می آید !
من یقین دارم که او نیز روزی خواهد آمد ! ...
|