نگاهم کن ..
نگاهم کن و
پیوند بزن تنهاییم را
با مهربانی اشک هایت .
نگاهم کن تا یادم برد
قانون ها از هم جدایمان کرد .
نگاهم کن ، حتی برای یک لحظه ی کوتاه ..

* گره ات زده ام با اشک هایم . چشمانت آنقدر معصوم بود که هزاران هزار بار بوسیدمشان با عشق ، با دلتنگی . بسیار دلتنگ بودم و جز تو مرهمی نبود تا بزداید اشک های دل را . خیره خیره نگاهت کردم . نمی دانم حس کردی یا نه اما من از اعماق وجودم خواندم یگانه محبوبم . گفتم و گریه کردم . گفتم و گریه کردم . مثل حالا . درست مثل حالا که می خوانم ، می نویسم و گریه می کنم . گره ات زده ام با اشک هایم . گره ات زده ام ، باور کن .