چشم من گم شد تو پنجره ها نیومدی
گفته بودم واسه خاطر خدا نیومدی
یکی گفت شبای مهتاب بشینیم دعا کنیم
بالا رفت دستای من واسه دعا نیومدی
دل من اسیر چشمای تو شد حتی واسه
این که دیونه رو رها کنی نیومدی
واسه تو نوشته بودم که دلم دیونته
تو گذاشتی به حساب خطط نیومدی
یکی گفت اول راه سخت مجنونی هنوز
سر گذاشتم به دل بیابونا نیومدی
نذرمو نوشتم رو گلا تا یادم نره
نذرا رو یکی یکی کردم ادا نیومدی