دلم گرفته ..
بگو چشمانت ببارد .
نه .. نه !
بگو چشمانت بیایند .
دلتنگشان شدم
با اینکه هیچ وقت نبودند تا
بدانم مال من می مانند یا نه ؟!
دلم عجیب گرفته ..
هوای گریه دارم .
هوای گریه ی بلند و های های ..
چقدر می خواست
به من بگوید خوب است اما
نگذاشتم .
نگاهش هم نکردم .
نگاهم که فقط مال توست .
دست هایم مال توست .
کلماتم مال توست .
نمی دانی چقدر دلم تنگ است .
خواب دیدم ، گل لاله .
بزرگ شد ، زرد و یاسی .
خودم کاشتمش روبروی نرده ها ،
همان دیوار تگرگ خورده ی شتری .
تو که نبودی
پس برای که لاله ی عشق کاشتم من ؟!
عزیز دلم ، عزیز دلم ، عزیز دلم
چقدر بنویسم عزیز دلم
که باور کنند عزیز دل من ،
در قلبم ،
حی و حاضر به تماشایم نشسته و
از امروزم غمگنانه اشک می ریزد .
هوای گریه دارم .
نازنین همیگشی من ،
دارم می روم .
باید بروم ،‌
اما بی تو ،‌ به نا کجا .
خدا می داند
چقدر سخت است .
خدا می داند
چقدر نمی توانم دل کندن را .
خدا می داند مرا .
بگذار اشک بریزم
شاید بیایی و بگویی
هدایی ، ........................ .
دلم هوای گریه
هوای تو
هوای ساده بودن
هوای عشق را دارد .