برگرد...

تا چشم به هم زدیم دیدم ، صد سال میانمان جدایی

بی بال و پری به اوج پرواز ، با نغمه ی عشق بی صدایی

 

 

تا چشم به هم زدیم دیدم ، رنگ از رخ دوستی پریده

در فصل شروع قصه ما ، ناخوانده به آخرش رسیده

 

تا چشم به هم زدیم دیدم ، دنیا به سرم خراب گشته

آن چشمه ی چشم تو صد افسوس ، بر تشنگی ام سراب گشته

 

 

تا چشم به هم زدیم دیدم ، نوری به شبم دگر نمانده

فردای ندامت تو اما بر خسته دلم اثر نمانده

 

 

تا چشم به هم زدیم دیدم ، پرپر شده غنچه ی امیدم

بی صبح و سلام تو نمانده ، بر گرمی زندگی نویدم

 

 

تا چشم به هم زدیم دیدم ، راهت به من غریب بسته ست

دست تو جدا ز شعرهایم ، قلبت ز ترانه ام گسسته ست

 

 

تا چشم به هم زدیم دیدم ، بی نام تو گشته قصه هایم

برگرد تو نازنین تنها ، تنها به هجوم قصه هایم

HydroForum ® Group  

HydroForum ® Group