خدایا!

جسم من دشتی است ...

که بذرنیکی در آن می کارم

و با نام تو آن را آبیاری می کنم

تا گل عطرآگین حضورت در قلبم بروید.

 

خدایا!

چون ماهیان که از عمق و وسعت دریا بی خبرند ،

عظمت و ژرفای عمق تو را نمی شناسم.

فقط می دانم ...

که معبود این دل خسته هستی

و اگر دیده از من بر گیری ،

خواهم مرد.