قلم به لرزه سردی خزید بر تن پر زخم دفتر تاریک خاطرات من ؛
و تو از هیچ زاده شدی ، که خط خسته تهدیدهای ذهن پریشان من باشی.
رفیق! تو زاده شدی
و انتظار سر آمد.
هزار راه نرفته درون یک خط پر پیچ و خم ، گم شد؛
و من – تصور تلخی که می گویند هست – به یک ترنم ، ما شد؛
و انتظار سالهای قدیمی گذشت.
تو زاده شدی.
همزاد سبز زبردست رازهای زمانی که رفته بود؛
همراه راههای نرفته ،
هم رسم بارش باران ؛
همنام نامهای کهن ،
لیلا ، شیرین ؛
عذرای پاک طینت شبهای زرد من ، در زیر نور ماهتاب ،
با تن پوش تازه ای از جنس آرزو ،
تثبیت شد در تقدیر شوم من.
تلخ است واژه های مکرر ، اما باید نوشت :
« دوستت دارم »
سلام دوست نازنین .امروز تولد ۲ سالگی وبلاگ ما هست ! یادمه روز اول مریم گفت رسیدن ما به هم مثل رسیدن ۲ تا خط موازی به همه ! و من ۲ سال صبر کردم تا این تئوری رو نقض کنم ! خدا رو شکر خدایا شکرت ! از تو دوست خوبم هم ممنونم