برگرد...

تا چشم به هم زدیم دیدم ، صد سال میانمان جدایی

بی بال و پری به اوج پرواز ، با نغمه ی عشق بی صدایی

 

 

تا چشم به هم زدیم دیدم ، رنگ از رخ دوستی پریده

در فصل شروع قصه ما ، ناخوانده به آخرش رسیده

 

تا چشم به هم زدیم دیدم ، دنیا به سرم خراب گشته

آن چشمه ی چشم تو صد افسوس ، بر تشنگی ام سراب گشته

 

 

تا چشم به هم زدیم دیدم ، نوری به شبم دگر نمانده

فردای ندامت تو اما بر خسته دلم اثر نمانده

 

 

تا چشم به هم زدیم دیدم ، پرپر شده غنچه ی امیدم

بی صبح و سلام تو نمانده ، بر گرمی زندگی نویدم

 

 

تا چشم به هم زدیم دیدم ، راهت به من غریب بسته ست

دست تو جدا ز شعرهایم ، قلبت ز ترانه ام گسسته ست

 

 

تا چشم به هم زدیم دیدم ، بی نام تو گشته قصه هایم

برگرد تو نازنین تنها ، تنها به هجوم قصه هایم

HydroForum ® Group  

HydroForum ® Group

نظرات 2 + ارسال نظر
امیر گیلمور سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 09:48 ب.ظ http://www.amirgilmour.blogsky.com

سلام به شما نوشته های خوبی داری وخیلی هم با احساسی درود به شما دوست عزیز

مها سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 09:59 ب.ظ http://www.3narazi.blogsky.com

سلام دوست عزیز وب سایت قشنگی داری ببینم اسم وبلاگت بر گرفته از اسم رمان معروف اسکارلت همون اوهارای بزرگ هست من خیلی دوسش دارم با دیدن اسم وبلاگ شوکه شدم موفق باشی باب ایول سلیقه پیش منم بیا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد