هر جا سفر کردم همسفرم بودی
از هر طرف رفتم تو راهبرم بودی
با هر که سخن گفتم پاسخ ز تو بشنفتم
بر هر که نظر کردم تو در نظرم بودی
هر شب که ماه تابید هر صبح که سر زد خورشید
در گردش روز و شب شمس و قمرم بودی
در صبحدم عشرت همدوش تو میرفتم
در شامگه غربت بالین سرم بودی
در خنده ی من چون ناز .در کنج لبم خفتی
در گریه ی من چون اشک.در چشم ترم بودی
اواز چو میخواندم سوز تو بسازم بود
پرواز چو میکردم تو بال و پرم بودی
هرگز دل من یار دیگری نخواست
گر هم خواست تو یار دیگرم بودی
عاشق به دیار خود از راه نرسیده گفت:
هر جا که سفر کردم تو همسفرم بودی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد